در سوم تیر ماه و در سالروز میلاد باسعادت حضرت بقیه الله الاعظم (عج) قلبی از کار افتاد که عمری به عشق قرآن و عترت به تپش بود؛ قلب شاعری دلسوخته و سرمست از جام عاشورا که همه شور و شوق بود. شور و شوق رسیدن به حق و اهل بیت عصمت و طهارت (ع).
به گزارش «تابناک»، حاج حبیب الله معلمی، شاعر آشنای رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس، اهل خوزستان و از دیار بهبهان و رامهرمز، در حالی خاموش شد که نه تنها دوستان و شاگردان او که مردان و زنان هشت سال دفاع مقدس برای سلامتی و شفای او دعا میکردند؛ اما او خود میخواست برود، چرا که دیگر این دنیا برایش تنگ بود.
نوحهای از هویزه تا جماران
حکایت نخستین نوحهای که شادروان حاج حبیب الله معلمی به آقای صادق آهنگران داد، از زبان حاج صادق آهنگران شنیدنی است:
سال 1359 یعنی همان اوایل جنگ، من با سیف الله معلمی، فرزند حاج آقا معلمی در جهاد سازندگی آشنا شدم. او گفت: پدرم شعر میگوید. اگر تمایل داری برای شما هم که در مراسم نوحه میخوانید، شعر بگوید. من همان جا روی نوار کاست چند بیت ضبط کردم و نام چند شهید خوزستان را هم نوشتم و به سیف الله دادم.
روز بعد که او را دیدم، برگه ای به من داد و گفت: این شعر را پدرم بنا به آهنگی که دیروز به من دادی، سروده و نام شهدایی را که به من دادید، هم در بیتها آورده است.
نگاهی به کاغذ انداختم. اشعار خوب و محکمی سروده شده بود. مطلع یا سرنوحهاش این بود:
«ای شهیدان به خون غلتان خوزستان، درود لالههای سرخ پرپر گشته ایران، درود»
همان موقع شهید سید حسین علم الهدی سر رسید و گفت: در نظر داریم برای عشایر خوزستان در هویزه مراسمی برگزار کنیم. بیا و دعای توسل را در آنجا بخوان.
من آن شعر را با خودم بردم و آن را برای نخستین بار در آنجا خواندم. آن شب آنقدر جمع حاضر منقلب شدند که تا نزدیک بیست دقیقه پس از مراسم، همه گریه میکردند. الحق و الانصاف شعر زیبا و دلنشینی بود. آن شب حسین علم الهدی در جمع ما نبود، ولی وقتی پس از مراسم به جمع ما پیوست، شهید محمد علی حکیم، ماجرای دعای توسل و نوحه را برایش تعریف کرد. صبح که بیدار شدم، حسین به من گفت: حاضری این نوحه را در حضور امام خمینی (ره) هم بخوانی؟ گفتم: ای بابا، مگر مرا در جماران راه میدهند که بخواهم در آنجا نوحه بخوانم؟! حسین گفت: تو کاری نداشته باش و خودت را برای رفتن به تهران و دیدار با حضرت امام آماده کن. چند روز بعد با سید حسین و گروهی از عشایر خوزستان برای تجدید بیعت با امام خمینی به جماران رفتیم و آن نوحه را در آنجا خواندم و بسیار جا افتاد. در همین روز، چندین بار از صدا و سیما پخش شد و این نبود جز اشعار خوب و برجسته حاج آقا معلمی.
نواهای ماندگار
از آن مرحوم، نوحههای جاودانهای در دفاع مقدس از جمله؛ «با نوای کاروان/ بار بندید همرهان/ این قافله عزم کرببلا دارد»، «شور حسین است چهها میکند»، «این لشکر حق عازم کربلاست امشب»، «سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم»، «بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت»، «ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر»، «ای لشکر صاحب زمان/ آماده باش/ آماده باش» به جا مانده است.
او شاعری بود که در کنار رزمندگان در جبههها یا فرماندهان در قرارگاههای عملیاتی و در اوج انفجار و اضطراب با آرامش دل به توکل و ایمان میسپرد و شعر میسرود.
حاج حبیبالله خود درباره سرودن اشعارش تعریف میکرد:
در شبهای عملیات نوحهها تهیه و رمز عملیات در آنها گنجانیده میشد که بسیار هم مورد توجه قرار میگرفت؛ مثلا در عملیات والفجر مقدماتی نیاز به نوحهای بود که رمز عملیات آن «یا الله» بود. من در همان قرارگاه نشستم و بلافاصله شعر سرودم. چند دقیقه بعد با حاج صادق تمرین کردیم و او هم آن را در همانجا خواند و فیلمبرداری شد و با اعلام عملیات، بلافاصله آن نوحه هم پخش شد.
تیتر آن این بود:
«عزم سفر دارند این گردان حزب الله ـ با رمز یا الله یا الله یا الله»
مرحوم حاج حبیب الله معلمی که صدها نوحه و شعر شنیدنی و خاطرهانگیز را در کارنامه درخشان ادبی خود داشت، درباره ریتم نوحهها یادآوری میکرد:
در آن موقعیت که بچههای رزمنده در اوج شور و احساسات بودند، نمیشد نوحهای سنگین و کشدار خواند. نوحهها باید رزمی و حماسهای و تقریبا به صورت سرود و ساده و از نظر وزن دارای ریتمی میبودند که شنونده را منقلب کنند؛ مثلا یک سبک خیلی قدیمی از بهبهان در ذهنم بود که دیدم برای تهییج جوانان به جنگ بسیار خوب است و انسان را منقلب میکند. آن را نوشتم و به حاج صادق دادم و او آن را در پادگان شهید بهشتی خواند.
تیتر آن این بود:
«این لشکر حق عازم کرببلاست امشب / رو سوی میدان ارتش روح خداست امشب»
پادگان بسیار شلوغ بود. بسیجیها با شور و حرارت نوحه را پاسخ میدادند و سینه میزدند. آن مراسم با شکوه فیلمبرداری و از تلویزیون پخش شد. چند روز بعد، آقای محمدعلی مردانی را ـ که خود از شاعران مطرح و بنام کشور بود ـ در اهواز دیدم.
او گفت: آقای معلمی، این چه شعر زیبا و محکمی بود که سروده بودید؟! من تا آن شب آن را از تلویزیون شنیدم، چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که گفتم: من در تهران نشستهام چه کنم؟ بلند شوم بروم جبهه. همان شب شال و کلاه کردم و خودم را به اهواز رساندم.
شعرهایش همچون جویباری مصفا بود
مقام معظم رهبری در تقدیرنامهای از این شاعر عاشورایی مرقوم داشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر عزیز آقای معلمی
هنگامی که شعر روشن شما که چون جویبار مصفایی با نغمه برادر خواننده عزیز، آقای آهنگران به کلام جان مشتاقان میریزد و روحی تازه و سرشار از انگیزه و احساس انقلابی به شنونده میبخشد، شأن شعر و سرود انقلابی و اسلامی و مردمی و اوج شاعر مومن و صالح، آشکار و ملموس میگردد. سرود دلنواز شما و سرایش صمیمی و شیرین آن برادر، بی شک یکی از پایههای جهاد مقدس ما در برابر دشمن جهانی و جنگ تحمیلی است. این پایگاه شایسته را به شما تبریک میگویم و نیز طلوع فجر مقدس انقلاب را وصله ناقابلی تقدیم میدارم و شما را دعا میکنم.
کلام پایانی آنکه نام حاج حبیب الله معلمی در کنار نام شهدا و ایثارگران، بر تارک تاریخ دفاع مقدس میدرخشد و همواره ما را به یاد اشعار مخلصانه و زیبای مردی میاندازد که اینک مهمان اولیای الهی شده است.
بهشت ارزانیاش باد
به آگاهی میرساند، مراسم تشییع پیکر این شاعر عاشورایی و یادگار هشت سال دفاع مقدس در روز پنجشنبه ششم تیر ماه، رأس ساعت 8 صبح از حسینیه عاشقان ثارالله اهواز به سمت بارگاه متبرکه علی بن مهزیار اهوازی برگزار میشود
نظر بدهید |